قبل از پرداختن به اصل موضوع، باید گفت این بار ترامپ بعنوان ریاست جمهوری امریکا بر خلاف دور اول ریاست جمهوری اش که با نوعی حرکات و حرف های عجیب، غیر معمول و ظاهرا کمدی آمیخته بود، این بار با چهره ای مثل پدر خوانده های مافیا به میدان آمده که زبان به تهدید های علنی علیه جهان مخالف گشوده و به نمایش رفت و آمدهای آرتشی پرداخته تا مخالفان کاخ سفید را حسابی مرعوب سازد! حالا اینکه نمایش چنین وجهه ای در این طرف دنیا تاثیری در عزم و آمادگی ملت ها و دولت های مستقل در مقابل تهدیدات امریکا ندارد و اینکه چنین کشورهایی قدرت مقابله لازم را برای هر تهدیدی دارند بماند.
اما چیز عجیبی که اینبار از ترامپ و دولت وی مشاهده می شود براه انداختن یک جنجال و تنش اقتصادی حتی با دولت های غربی در اروپا و کانادا و استرالیا و بعضا کشورهای رده سوم دیگریست که دوست و شریک و یا گماشته امریکا محسوب می شوند و چنین طناب کشی سیاسی بین انها عجیب بنظر میرسد.
امریکا قبلا این شگرد تنش آمیز اقتصادی - سیاسی را فقط علیه کشور چین بکار می برد تا به صنایع و تجارت خارجی چین ضربه وارد کرده و از سرعت پیشرفت و توسعه سریع ان در مقابل غرب بکاهد که عمده ان اعمال تعرفه های سنگین بر کالاهای چینی در امریکا و تبعا مناطق تابعه بود.
اگرچه چنان اقدامی برای دولت و تشکیلات اقتصادی و صنعتی چین مایه ضررهایی می شد اما اینکه بتواند اخلال عمده ای در پیشرفت های تکنولوژی و صنعتی و همچنین تجارت خارجی چین ایجاد کند ممکن نمی بود. بهر حال ان وقایع در ارشیوهای خبری و انتشاراتی وجود دارند که قابل رجوع است و استناد به انها باعث تطویل گفتار و دور شدن از اصل مطلب می گردد.
اما این بار واقعه جنبه عجیب و مشکوکی پیدا کرده که با قبل تفاوت هایی دارد که شاید خبراز نقشه هایی مرحله ای در پشت پرده میدهد. ترامپ بعنوان رییس دولت امریکا در این دوره اروپا و کانادا را که نزدیک ترین شرکاء و همپیمانان کاخ سفید هستند، مورد همان هجمه اقتصادی که علیه چین بکار برد قرار داده است و ان اعمال تعرفه های بالای 20% بر صادرات اروپا و کانادا می باشد که ظاهرا یک جنگ و اختلاف لفظی را هم بین انها بوجود اورده است. البته کشورهای دیگری هم هستند که برای شاخص ماندن قضیه به یافتن و نام بردن انها پرداخته نمی شود.
سوال مهم ان است که، چرا؟
چرا امریکا خصوصا در صحنه تبلیغات سعی می کند با این پلان اقتصادی اختلاف بین امریکا و اروپا و امریکا و کانادا را مطرح و یزرگنمایی کرده و ایجاد فاصله از انها را بنمایش بگذارد در حالی که انها نزدیک ترین دوستان و تابعین سیاست های کاخ سفید هستند؟
حتی گاهی ترامپ بعنوان نماینده دولت امریکا پا را از این مرحله انسوتر گذاشته و مدعی مالکیت خاک و اب کشورهای همجوار می شود که مثلا کانادا جزء خاک امریکاست یا خلیج مکزیک در اصل خلیج امریکاست و یا (اگر اشتباه نام نبرم) ایسلند هم متعلق به امریکا می باشد! این ادعاهای بسیار نا معمول حاکی از ان است که امریکا سعی دارد تنش و فاصله گرفتن با و از ان کشورها و مناطق را تعمدا بزرگتر و بزرگتر جلوه دهد تا حقیقت در اذهان و باورها بیشتر بگنجاند و امریکا را از جنبه یک حالت گرایش اینترناسیونالیستی به یک حالت ناسیونالیستی به نمایش درآورد. البته خلیج مکزیک و ایسلند دو پلان انحرافی برای بیشتر حقیقی نشان دادن داستان و ایجاد باور بیشتر در تغییر نگرش و تصمیمات امریکا و جدایی نسبی از دوستان سابق اش می باشد.
حالا باید دید در پشت غدرهایی که امریکا دیروز فقط علیه چین بکار می برد و امروز مضافا علیه اروپا و کانادا و امثالهم بکار می برد چه نقشه و امکاری وجود دارد اینکه دنیا فرض کند امریکا در حال جدا سازی خود از اروپا و اروپا در حال جدا کردن راه خود از امریکا می باشد؟
بنظر میرسد نقشه اب زیر کاه مفصلی باشد و کاسه ای زیر نیم کاسه است که کشف ان چندان ساده نباشد. اول باید دید این سیاست چه اهداف دور منظری دارد و غرب میخواهد بدینوسیله چه دسیسه های پنهانی را علیه جهان غیر غرب و فریب افکار عمومی دنیا بکار ببرد.
واقعیت یا یک سیاست بازی جدید بین امریکا و اروپا و کشورهای وابسته؟
مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

- پست: 4671
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۴ ب.ظ
- محل اقامت: زمین پهناور خدا ( أرضُ الله الواسعة)
- سپاسهای ارسالی: 4743 بار
- سپاسهای دریافتی: 8767 بار
Re: واقعیت یا یک سیاست بازی جدید بین امریکا و اروپا و کشورهای وابسته؟
سلامshafagh نوشته شده: یکشنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۴, ۱۲:۰۷ ق.ظ قبل از پرداختن به اصل موضوع، باید گفت این بار ترامپ بعنوان ریاست جمهوری امریکا بر خلاف دور اول ریاست جمهوری اش که با نوعی حرکات و حرف های عجیب، غیر معمول و ظاهرا کمدی آمیخته بود، این بار با چهره ای مثل پدر خوانده های مافیا به میدان آمده که زبان به تهدید های علنی علیه جهان مخالف گشوده و به نمایش رفت و آمدهای آرتشی پرداخته تا مخالفان کاخ سفید را حسابی مرعوب سازد! حالا اینکه نمایش چنین وجهه ای در این طرف دنیا تاثیری در عزم و آمادگی ملت ها و دولت های مستقل در مقابل تهدیدات امریکا ندارد و اینکه چنین کشورهایی قدرت مقابله لازم را برای هر تهدیدی دارند بماند.
اما چیز عجیبی که اینبار از ترامپ و دولت وی مشاهده می شود براه انداختن یک جنجال و تنش اقتصادی حتی با دولت های غربی در اروپا و کانادا و استرالیا و بعضا کشورهای رده سوم دیگریست که دوست و شریک و یا گماشته امریکا محسوب می شوند و چنین طناب کشی سیاسی بین انها عجیب بنظر میرسد.
امریکا قبلا این شگرد تنش آمیز اقتصادی - سیاسی را فقط علیه کشور چین بکار می برد تا به صنایع و تجارت خارجی چین ضربه وارد کرده و از سرعت پیشرفت و توسعه سریع ان در مقابل غرب بکاهد که عمده ان اعمال تعرفه های سنگین بر کالاهای چینی در امریکا و تبعا مناطق تابعه بود.
اگرچه چنان اقدامی برای دولت و تشکیلات اقتصادی و صنعتی چین مایه ضررهایی می شد اما اینکه بتواند اخلال عمده ای در پیشرفت های تکنولوژی و صنعتی و همچنین تجارت خارجی چین ایجاد کند ممکن نمی بود. بهر حال ان وقایع در ارشیوهای خبری و انتشاراتی وجود دارند که قابل رجوع است و استناد به انها باعث تطویل گفتار و دور شدن از اصل مطلب می گردد.
اما این بار واقعه جنبه عجیب و مشکوکی پیدا کرده که با قبل تفاوت هایی دارد که شاید خبراز نقشه هایی مرحله ای در پشت پرده میدهد. ترامپ بعنوان رییس دولت امریکا در این دوره اروپا و کانادا را که نزدیک ترین شرکاء و همپیمانان کاخ سفید هستند، مورد همان هجمه اقتصادی که علیه چین بکار برد قرار داده است و ان اعمال تعرفه های بالای 20% بر صادرات اروپا و کانادا می باشد که ظاهرا یک جنگ و اختلاف لفظی را هم بین انها بوجود اورده است. البته کشورهای دیگری هم هستند که برای شاخص ماندن قضیه به یافتن و نام بردن انها پرداخته نمی شود.
سوال مهم ان است که، چرا؟
چرا امریکا خصوصا در صحنه تبلیغات سعی می کند با این پلان اقتصادی اختلاف بین امریکا و اروپا و امریکا و کانادا را مطرح و یزرگنمایی کرده و ایجاد فاصله از انها را بنمایش بگذارد در حالی که انها نزدیک ترین دوستان و تابعین سیاست های کاخ سفید هستند؟
حتی گاهی ترامپ بعنوان نماینده دولت امریکا پا را از این مرحله انسوتر گذاشته و مدعی مالکیت خاک و اب کشورهای همجوار می شود که مثلا کانادا جزء خاک امریکاست یا خلیج مکزیک در اصل خلیج امریکاست و یا (اگر اشتباه نام نبرم) ایسلند هم متعلق به امریکا می باشد! این ادعاهای بسیار نا معمول حاکی از ان است که امریکا سعی دارد تنش و فاصله گرفتن با و از ان کشورها و مناطق را تعمدا بزرگتر و بزرگتر جلوه دهد تا حقیقت در اذهان و باورها بیشتر بگنجاند و امریکا را از جنبه یک حالت گرایش اینترناسیونالیستی به یک حالت ناسیونالیستی به نمایش درآورد. البته خلیج مکزیک و ایسلند دو پلان انحرافی برای بیشتر حقیقی نشان دادن داستان و ایجاد باور بیشتر در تغییر نگرش و تصمیمات امریکا و جدایی نسبی از دوستان سابق اش می باشد.
حالا باید دید در پشت غدرهایی که امریکا دیروز فقط علیه چین بکار می برد و امروز مضافا علیه اروپا و کانادا و امثالهم بکار می برد چه نقشه و امکاری وجود دارد اینکه دنیا فرض کند امریکا در حال جدا سازی خود از اروپا و اروپا در حال جدا کردن راه خود از امریکا می باشد؟
بنظر میرسد نقشه اب زیر کاه مفصلی باشد و کاسه ای زیر نیم کاسه است که کشف ان چندان ساده نباشد. اول باید دید این سیاست چه اهداف دور منظری دارد و غرب میخواهد بدینوسیله چه دسیسه های پنهانی را علیه جهان غیر غرب و فریب افکار عمومی دنیا بکار ببرد.
علت این سیاستِ فعلی که داره اجرا میشه اینه :
۱- رژیم آمریکا سالهاست که داره ضعیف و ضعیفتر میشه
چه از نظر سیاسی ، چه نظامی و اقتصادی
به همین علت میگن دیگه نمیشه با سیاستهای مخفیانه و طولانی مدت ، آمریکا رو نجات داد از تنزلِ بیشتر .
۲- اینکه حتی به دوستان خودشون هم اعلام جنگ اقتصادی دادهاند ۲ علت داره
الف : وضعشون خیلی خرابه و دیگه باید از هر راهی پول دربیارند .
ب : حدود ۳۰ هزار میلیارد بدهی دولت آمریکا به بانکهای خصوصی آمریکا و پیمانکاران امیرکا شوخی نیست.
سال به سال هم این بدهی داره بیشتر میشه .
بعضیها میگن از ۴۰ هزار میلیارد دلار هم بیشتره
سودِ بسیار زیادی هم در حد ۱۰ درصد در سال براش پرداخت میکنند ( به گفته ی رادیو آمریکا)
اینها همه یعنی قوزِ بالا قوزِ بالاقوزِ بالاقوزِ بالا....
۳ - هدف اصلی از جنگ عوارض گمرکی ، بیشتر از همه چین و دوستان چین هست . و همچنین دوستان روسیه
خودِ روسیه ، وزیر خزانه داری آمریکا گفت به دلیل تحریمها عوارض گمرکی شامل روسیه نمیشه (فعلاً)
۴ - آمریکا خیلی راحت میتونه در پشت پرده ، دوستانش رو راضی نگه داره یعنی در ظاهر ازشون عوارض گمرکی بگیره تا به چین و دوستان چین بگه نگاه کنین ، ما با همه همین رفتار رو داریم ، نه فقط با شما .
بعدش در پشت پرده ، عوارض کمتری از دوستانش بگیره و یا به اونی که حسابی به درد رژیم آمریکا میخوره ، کل عوارضِ زیادی رو پس بده و یا اصلاً نگیره
۵ - شکی نیست که دیگه میخوان تمام مقاومتهای مسلحانه ی ضد صهیونیسم رو کاملاً متوقف کنند و یا از بین ببرند و این کار ، پول و بودجه ی خیلی زیاد لازم داره.
همین دیروز شبکه ی سی ان ان که مالِ دموکراتها هست خبر داد که بمباران یمن تا الان بیش از یک میلیارد دلار هزینه داشته برای آمریکا.
حالا حساب کنید تا متوقف کردنِ کاملِ قدرتِ تهاجمیِ حوثی ها چقدر باید خرج کنند و چقدر هم باید خرج کنند تا مراقب باشند دوباره تشکیل نشه .
البته اگر حوثی ها دستور بگیرند که دیگه تعطیل ، پس دیگه فعالیت برون مرزی حوثی ها تعطیل میشه .
و یا اینکه دستور دهندگان به حوثی ها نابود بشند و یا مجبور بشند برای حفظ بقای خودشون ، فعالیتهای حوثی ها رو متوقف کنند
۶- با جمع آوری این عوارض گمرکی دارند قسمتی از خرج و مخارج و هزینههای برچیدنِ مقاومتهای مسلحانه ی ضد صهیونیسم رو درمیارند.
۷ - تصمیمشون برای برچیدن همهی مقاومتهای نظامیِ ضد صهیونیسم اصلاً خالی بندی و بلوف نیست .
اما میخوان تا جایی که بشه ، با توافق سیاسی به هدفشون برسند چون هزینهاش خیلی خیلی کمتر از اقدامات نظامی هست .
وَاللهُ أعـلَم (و صد البته که خدا داناترین هست )
صرفهجویی دهها میلیونیِ هزینههای خودرو
صرفهجویی دهها میلیونیِ هزینههای زندگی
برنامههای کاربردی اندروید و اطلاعات مهمِ تنظیمات اندروید
جسارتاً آموزشتوبه به زبان ساده
توصیههای بسیار مهم امنیتی
توصیههای بسیار مهم سلامتی
سرویس و تعمیر آبگرمکن و پکیج
سیستم آبرسانی ساختمان (پمپ،مخزن،روشهاینصب،عیبیابی،تعمیر،هشدارها،توصیهها)
دوستِ عزیز،چه باور کنی چه باور نکنی چه خوشت بیاد چه خوشت نیاد
همه ما آسمونی هستیم و شمارش معکوس برای بازگشتمون از همون روزِ اولِ خلقتمون شروع شده
و حسابرسیِ بسیار دقیقی هم در انتظارمون هست.
یه آسمونیِ فعال باش که امتحانِ دنیا تکرار شدنی نیست که نیست
اگه باور نمیکنی، برو همۀ ثروت و قدرت و هوش و دانش و نفوذت رو به کار بگیر
تا مانعِ پرواز بشی.
باز هم قبول نداری ؟!
این شما و این هم دنیا
صرفهجویی دهها میلیونیِ هزینههای زندگی
برنامههای کاربردی اندروید و اطلاعات مهمِ تنظیمات اندروید
جسارتاً آموزشتوبه به زبان ساده
توصیههای بسیار مهم امنیتی
توصیههای بسیار مهم سلامتی
سرویس و تعمیر آبگرمکن و پکیج
سیستم آبرسانی ساختمان (پمپ،مخزن،روشهاینصب،عیبیابی،تعمیر،هشدارها،توصیهها)
دوستِ عزیز،چه باور کنی چه باور نکنی چه خوشت بیاد چه خوشت نیاد
همه ما آسمونی هستیم و شمارش معکوس برای بازگشتمون از همون روزِ اولِ خلقتمون شروع شده
و حسابرسیِ بسیار دقیقی هم در انتظارمون هست.
یه آسمونیِ فعال باش که امتحانِ دنیا تکرار شدنی نیست که نیست
اگه باور نمیکنی، برو همۀ ثروت و قدرت و هوش و دانش و نفوذت رو به کار بگیر
تا مانعِ پرواز بشی.
باز هم قبول نداری ؟!
این شما و این هم دنیا

- پست: 1788
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۹, ۹:۱۴ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3447 بار
- سپاسهای دریافتی: 5880 بار
Re: واقعیت یا یک سیاست بازی جدید بین امریکا و اروپا و کشورهای وابسته؟
امریکا اوائل خیلی سعی کرد چین را زیر پرچم بیاورد اما علیرغم همه تلاش ها نتوانست. روسیه را هم بهمین ترتیب اما باز هم بدلیل لو رفتن ماهیت و نقشه های کاخ سفید نتوانست. در مورد چین حتی با توطئه های ادامه دار امریکا در طرفداری از تایوان برای خود مختاری و جدا شدن تام ار چین وضع بدتر شد و این یکی از ضعف های سیاسی امریکا بود که با اشکار کردن خصومت اش، بی سیاستی اش بر خویشتن داری و ادامه جلب قلوب چینی ها فائق امد.
حالا که امریکا دید بهیچوجه نمی تواند چین را به سمت خود گرایش دهد، یک بعد نقشه ان شد که بدین طریق شانگهای را به سمت اروپا سوق دهد. یک وجه این سیاست همان است که اقای محمد اسمونی بیان نمود. یعنی امریکا وانمود کند تعرفه بستن قبلی بر کالاهای چینی بدلیل خصومت های سیاسی واشنگتن با چین و امثالهم نبوده و صرفا جنبه مصلحت اندیشی در اقتصاد امریکا داشته است (بالاخره شیطان را از در بیرون کنند از پنجره وارد می شود). وجه دیگر ان، سست کردن اتصال سیاسی و نظامی و اقتصادی چین از روسیه و سوق دادن تدریجی هر یک به سمت اروپا ست (بویژه که الان یکی از رگ های حیاتی اروپا در دست روسیه است که نفت و گاز می باشد). در مرحله بعد، سیاستمداران اروپایی هم ظاهرا بعنوان مغضوبین کاخ سفید، اما در واقع بعنوان بازیگران چنین نمایشی، نقش خود را برای ادامه اجرای تدریجی چنین سیاست استتار شده ای در جلب عاطفی چین و روسیه بلد هستند، حالا اینکه جزییات سناریو چیست و تا چه حد موفق باشند معلوم نیست.
اگر بخواهیم با عبارتی کوتاه قضیه را بیان کنیم انکه، قصد امریکا نشان دادن تفرقه و گسیختگی نسبی در جبهه غرب ( نه طوریکه بقولی تابلو شود) و تبعا سست کردن یا حتی مضمحل کزدن جبهه اتحاد اسیایی بین چین و کره شمالی و روسیه و از میان برداشتن تنش بین این دو جبهه است که البته گام اول می باشد.
یک بعد دیگر قضیه متوجه خاورمیانه و تحولات ضد منافع غرب و ضد اسراییلی در این منطقه است. امریکا که بواسطه حمایت از اسراییل و شریک شدن در جنایات صهیونیسم که منجر به قتل عام هزاران نفر از مردم فلسطین اعم از زن و کودک و پیر و جوان در غزه شد و بعنوان یکی از عاملین جنایت مجرم تلقی شده و می شود، نیاز به یک پل پشت سر در این اوضاع دارد که ان پل اروپاست!
در مدت هجوم اسراییل به غزه به پشتوانه و کمک امریکا، اروپایی ها چندان دخالتی در تجهیز اسراییل نکردند که البته اتفاقی نبود و برای چنین روزهایی و چنین سیاستی هایی پیش بینی می شد. حتی در ان بحبوبه جنایت، که همه دنیا را متاثر کرده بود، بعض دولت های اروپایی گاهی یک بیانیه پوچ و فریبکارانه صادر می کردند که جنگ اسراییل با حماس بایست متوقف شود در حالیکه نه اشاره ای به هزاران نفر مردم قربانی غزه میکردند و نه فاش می شد که در واقع با امریکا سر و سر دارند.
اما مشت این پل پشت سر یعنی اروپا در یکجا باز شد که نشان داد ماهیت مزورانه دول اروپایی منشعب از ماهیت امریکاست. در وعده صادق 1 و 2 که ایران به تقاص خون شهدای خود، اسراییل را موشک باران کرد، هواپیماهای انگلیس و فرانسه موجود در پایگاه هایی در منطقه، در کنار هواپیماهای امریکایی به مقابله با ان موشک ها پرداختند. این قضیه نشان داد ان کشورهای عمده اروپا که تظاهر به عدم دخالت در کمک به اسراییل را می نمودند بیطرف نیستند و اظهارات انها در عدم شراکت در جنایات اسراییل و امریکا ساختگی است.
بهرحال اینطور گفته شود که، امریکا در قضیه قهر اقتصادی اخیر، اروپا را برای روز مبادا از خود رانده و جدا نشان میدهد که نقش کوتاه مدت ان از میان برداشتن جبهه شرق (چین و روسیه و کره شمالی) و در تبع ان جذب چین و روسیه، و اهداف دراز مدت اش انکه امریکا هر غلط دیگری کرد به اروپا نچسبد و اروپا بعنوان یک مجموعه جدا از امریکا در وقت مقتضی بتواند حافظ منافع غرب باشد و بعنوان واسطه و میانجی خوشنام در عرصه های سیاسی و غیره بعنوان مصلحی منصف ظاهر شود!
حالا که امریکا دید بهیچوجه نمی تواند چین را به سمت خود گرایش دهد، یک بعد نقشه ان شد که بدین طریق شانگهای را به سمت اروپا سوق دهد. یک وجه این سیاست همان است که اقای محمد اسمونی بیان نمود. یعنی امریکا وانمود کند تعرفه بستن قبلی بر کالاهای چینی بدلیل خصومت های سیاسی واشنگتن با چین و امثالهم نبوده و صرفا جنبه مصلحت اندیشی در اقتصاد امریکا داشته است (بالاخره شیطان را از در بیرون کنند از پنجره وارد می شود). وجه دیگر ان، سست کردن اتصال سیاسی و نظامی و اقتصادی چین از روسیه و سوق دادن تدریجی هر یک به سمت اروپا ست (بویژه که الان یکی از رگ های حیاتی اروپا در دست روسیه است که نفت و گاز می باشد). در مرحله بعد، سیاستمداران اروپایی هم ظاهرا بعنوان مغضوبین کاخ سفید، اما در واقع بعنوان بازیگران چنین نمایشی، نقش خود را برای ادامه اجرای تدریجی چنین سیاست استتار شده ای در جلب عاطفی چین و روسیه بلد هستند، حالا اینکه جزییات سناریو چیست و تا چه حد موفق باشند معلوم نیست.
اگر بخواهیم با عبارتی کوتاه قضیه را بیان کنیم انکه، قصد امریکا نشان دادن تفرقه و گسیختگی نسبی در جبهه غرب ( نه طوریکه بقولی تابلو شود) و تبعا سست کردن یا حتی مضمحل کزدن جبهه اتحاد اسیایی بین چین و کره شمالی و روسیه و از میان برداشتن تنش بین این دو جبهه است که البته گام اول می باشد.
یک بعد دیگر قضیه متوجه خاورمیانه و تحولات ضد منافع غرب و ضد اسراییلی در این منطقه است. امریکا که بواسطه حمایت از اسراییل و شریک شدن در جنایات صهیونیسم که منجر به قتل عام هزاران نفر از مردم فلسطین اعم از زن و کودک و پیر و جوان در غزه شد و بعنوان یکی از عاملین جنایت مجرم تلقی شده و می شود، نیاز به یک پل پشت سر در این اوضاع دارد که ان پل اروپاست!
در مدت هجوم اسراییل به غزه به پشتوانه و کمک امریکا، اروپایی ها چندان دخالتی در تجهیز اسراییل نکردند که البته اتفاقی نبود و برای چنین روزهایی و چنین سیاستی هایی پیش بینی می شد. حتی در ان بحبوبه جنایت، که همه دنیا را متاثر کرده بود، بعض دولت های اروپایی گاهی یک بیانیه پوچ و فریبکارانه صادر می کردند که جنگ اسراییل با حماس بایست متوقف شود در حالیکه نه اشاره ای به هزاران نفر مردم قربانی غزه میکردند و نه فاش می شد که در واقع با امریکا سر و سر دارند.
اما مشت این پل پشت سر یعنی اروپا در یکجا باز شد که نشان داد ماهیت مزورانه دول اروپایی منشعب از ماهیت امریکاست. در وعده صادق 1 و 2 که ایران به تقاص خون شهدای خود، اسراییل را موشک باران کرد، هواپیماهای انگلیس و فرانسه موجود در پایگاه هایی در منطقه، در کنار هواپیماهای امریکایی به مقابله با ان موشک ها پرداختند. این قضیه نشان داد ان کشورهای عمده اروپا که تظاهر به عدم دخالت در کمک به اسراییل را می نمودند بیطرف نیستند و اظهارات انها در عدم شراکت در جنایات اسراییل و امریکا ساختگی است.
بهرحال اینطور گفته شود که، امریکا در قضیه قهر اقتصادی اخیر، اروپا را برای روز مبادا از خود رانده و جدا نشان میدهد که نقش کوتاه مدت ان از میان برداشتن جبهه شرق (چین و روسیه و کره شمالی) و در تبع ان جذب چین و روسیه، و اهداف دراز مدت اش انکه امریکا هر غلط دیگری کرد به اروپا نچسبد و اروپا بعنوان یک مجموعه جدا از امریکا در وقت مقتضی بتواند حافظ منافع غرب باشد و بعنوان واسطه و میانجی خوشنام در عرصه های سیاسی و غیره بعنوان مصلحی منصف ظاهر شود!